مباحثهای در مورد ساختار نظام جمهوری اسلامی ایران (نوشته اول)- جمهوری اسلامی: نظام مردمی یا نظام الهی؟
توحید عزیزی، ۱۲ فروردین ۱۳۹۲
بسم الله الرحمن الرحیم
این مطلب، اولین نوشته از گفتگو اینجانب، توحید عزیزی، با آقای احسان الله در بارهی «ساختار نظام جمهوری اسلامی» است. طبق توافق طرفین:
ـ هر فرد 4 مقاله خواهد نوشت؛
ـ مقالات به صورت متناوب خواهد بود، به این معنی که یک مقاله از اینجانب و سپس مقاله ای از طرف آقای احسان الله و سپس اینجانب، الخ.
ـ مقالهی چهارم هر طرف، مختص به پاسخ نهایی به پرسشهای طرف مقابل، جمعبندی مطالب قبلی و نتیجهگیری نهایی خواهد بود و پرسش جدیدی در آن طرح نخواهد شد و به صورت همزمان منتشر خواهد گشت.
جمهوری اسلامی: نظام مردمی یا نظام الهی؟
نوشتهی پیش رو، با این پیشفرض نگاشته شده است که با وجود دستاوردهای نظام جمهوری اسلامی در طول سه دههی گذشته، هنوز کشور ایران با مشکلات اجتماعی، فرهنگی، و اقتصادی زیادی دست به گریبان است و به بسیاری از اهداف انقلاب اسلامی بهمن 1357 دست نیافته است.
در قیل و قال موافقان و مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران، جدای از مباحث تقدم یا تأخر نظریه پردازی و عمل گرایی، چه موافقان و چه مخالفان، باید نسبت خود را با ساختارهای نظام جمهوری اسلامی مشخص کنند؛ ساختارهایی که برپایهی اصل «ولایت فقیه» مذهب تشیع و بر اساس نظریهی «حکومت اسلامی» امام خمینی در قانون اساسی تبیین شده است.
این مساله از آن جهت حایز اهمیت است که میتواند منشأ مشکلات و معضلات امروز ایران را تعیین کند: آیا نظریهی حکومت اسلامی و قانون اساسی ایران باعث ایجاد مشکلات شده است یا عملکرد مسوولان و مردم عامل ایجاد این معضلات است؟
مشخص است که اگر مشکلات امروز ناشی اصول نظری جمهوری اسلامی (و قانون اساسی) باشد، اصلاح عملکرد اشخاص یا تغییر مسوولان کمکی چندانی به بهبود شرایط نمیکند. از سوی دیگر اگر معضلات ایران غالبا فراوردهی «عملکرد اشتباه» یا «عمل نکردن» به مبانی نظری جمهوری اسلامی (قانون اساسی) باشد، مخالفت با این نظریه بیجاست و باید راهی برای اصلاح عملکردها یافت.
تا زمانی که به یقین نتوان گفت ساختار نظری جمهوری اسلامی «اشتباه» و «ناکارامد» است، تلاش برای کنار گذاشتن آن عقلا و منطقا صحیح نیست، بلکه باید مشکل و ایراد کار را در قسمت دیگر، که عملکرد و پیادهسازی این تئوری است، جستجو کرد.
مثالی که معمولا برای روشن شدن این مطلب استفاده میکنم، مثل «نقشهی مهندسی» و «پیمانکار» است. میتوان بهترین و مهندسیترین پلانها را برای ساخت یک ساختمان طراحی کرد و در اختیار یک پیمانکار قرار داد، اما پیمانکار با عملکرد اشتباه و استفاده از مصالح غیر استاندارد، سازهای ضعیف بسازد که نه فقط از استحکام لازم برخوردار نیست، که شباهتی هم به پلان اولیه ندارد. در این مثال، تعویض نقشهی مهندسی، نه تنها کمکی به حل مشکلات نمیکند، کاری است اشتباه و به دور از عقل. تنها روش اصلاح در این مثال، نظارت دقیق و سخت بر پیمانکار یا تعویض اوست.
در این نوشته و دو نوشتهی آینده (جمهوری اسلامی: نظامی جمهوری یا نظامی اسلامی؟ و جمهوری اسلامی: بهترین گزینه یا تنها گزینه؟) من تلاش خواهم کرد از زاویه دید یک ایرانی مسلمان، نظراتم را در مورد جمهوری اسلامی و قانون اساسی به عنوان دستور العمل پیاده سازی جمهوری اسلامی، بیان کنم.
1-1 ـ حاکمیت حق مردم است یا حق خدا؟
این پرسش یک پرسش گمراه کننده در مبحث جمهوری اسلامی است. یعنی پاسخ این پرسش را چه «مردم» بگویید و چه «خدا»، در نتیجهی بر پایی جمهوری اسلامی، تغییری ایجاد نمیکند.
4 نکتهی دیگر را ر ادامه قلمی خواهم کرد، و سپس این پرسش را در انتهای همین نوشته، پاسخ خواهم گفت.
2-1 ـ چه کسی حکومت را بر پا می کند؟
تحت هر شرایطی و در هر نوع حکومتی، مردم هستند که باید حکومت را بر پا کنند و نه شخص یا گروه خاص. نه پیامبران و نه علما و نه جنگجویان و نه یک نیروی نظامی یا سیاسی خارجی و نه هیچ فرد یا گروه دیگری، نمیتواند و نباید بدون اقبال عمومی مردم، حکومتی بر پا کند.
3-1 ـ بهترین نوع حکومت چه نوع حکومتی است و آیا جمهوری اسلامی داعیهی بهترین نوع حکومت را دارد؟
این پرسش هم پرسشی گمراه کننده و بیربطی است. بهترین نوع حکومت برای یک ملت، همان حکومتی است که خود مردم انتخاب کرده اند.
هیچ فرد یا گروه یا کشوری نباید به خود اجازه دهد که نوع حکومت مردم اقلیم دیگر را برای آنها مشخص کند. برای مثال، سخن بیجایی است اگر فرانسویان به انگلیسیها بگویند که نوع حکومت «مشروطهی سلطنتی»، قدیمی است و باید به مانند ما، «جمهوری متحد» داشته باشید؛ یا آمریکاییها به فرانسویان بگویند که داشتن رئیس جمهور و نخست وزیر در یک نظام ناکارامد است و شما باید یک حکومت «جمهوری فدرال» با قدرت اجرایی بالا برای مقام ریاست جمهوری برپا کنید؛ یا اتریشیها به آمریکاییها امر کنند که نوع حکومت خود را به «جمهوری پارلمانی» تغییر دهند که مواهب بیشتری دارد؛ و قس علی هذا.
نوع حکومت، از حقوق هر ملت است و فقط خود آن ملت میتواند آن را تعیین کند یا تغییر دهد.
اینکه شخص یا گروهی، نوعی از حکومت را بهتر از دیگری بدانند و بخواهند این تفکر را به زور به اکثریت جامعه (یا حتا دنیا) تحمیل کند، یکی از طنزهای تلخ دوران ماست.
4-1 ـ آیا جمهوری اسلامی، یک نظام مردمی است یا یک نظام الهی؟
جمهوری اسلامی، نظامی الهی است که مردم آن را برگزیده اند. مردم این حق را دارند که یک نظام الهی را انتخاب کنند یا یک نظام الحادی را. و کسی نمیتواند آنها را مجبور به پذیرش نظام الهی یا الحادی بر خلاف رأیشان بکند. پر واضح است که در اینجا نیز مردم، به معنی اکثریت مردم جامعه است، و نه تک تک و فرد فرد جامعه.
5-1 ـ اگر مردم نظام الهی را نخواهند، چگونه باید نظام الهی را بر پا کرد؟
اگر مردم جامعه نظام الهی را نخواهند، طبیعتا چنین نظامی نباید برپا شود و لزومی برای ایجاد آن نیز نیست.
با توجه به نظرات اینجانب ـ که در بالا ذکر شد، به پاسخ نکتهی 1-الف باز میگردم. در نتیجهی کار هیچ تفاوتی ندارد اگر کسی حاکمیت را حق مردم بداند یا حق خدا.
اگر فردی، حاکمیت را حق خدا بداند، که جمهوری اسلامی دستور العمل مبتنی بر فقه شیعی ـ اسلامی برای پیاده سازی چنین حکومتی است؛ و اگر فردی حاکمیت را حق مردم بداند، اکثر همین مردم، حکومت الهی را برگزیده اند و به نسخهی روزامدی از آن به نام «جمهوری اسلامی» رای «آری» داده اند.
بر طبق روال بحث، 3 پرسش ذیل را خطاب به طرف مقابل، مطرح میکنم:
س1- آیا قبول دارید که در «همهپرسی نظام جمهوری اسلامی» در سال 1358 و «بازنگری قانون اساسی» در سال 1368 اکثر قریب به اتفاق مردم به «نظام جمهوری اسلامی» (و قانون اساسی آن) رای «آری» داده اند؟ اگر پاسختان مثبت است، آیا به رای اکثریت گردن مینهید؟ اگر پاسختان منفی است، چه دلایلی دارید؟
س2- آیا قبول دارید اکثریت مردم، کما کان از نظام جمهوری اسلامی حمایت میکنند (1-3)؟ اگر پاسخ منفی است، استنادات خود را ارایه دهید.
س3- آیا قبول دارید که قانون اساسی جمهوری اسلامی یک قانون مترقی و پیشرو است و ما در پیاده سازی و عملکرد به آن دچار اشکال هستیم؟
(پاسخ آقای احسان الله در همین صفحه منتشر خواهد شد.)
منابع
- Iranians: Do They Say They Want a Revolution?
- Analysis of Multiple Polls Finds Little Evidence Iranian Public Sees Government as Illegitimate.
- The Iran Syndrome- ‘Going to Tehran,’ by Flynt Leverett and Hillary Mann Leverett
کلیدواژهها: جمهوری اسلامی
3 Trackbacks / Pingbacks for this entry
فروردین ۲۴ام, ۱۳۹۲ on ۱۱:۲۲ ق.ظ
[…] […]
فروردین ۲۶ام, ۱۳۹۲ on ۱۲:۰۶ ق.ظ
[…] […]
اردیبهشت ۲۵ام, ۱۳۹۲ on ۱۰:۴۲ ب.ظ
[…] […]