قانون خوب است اما دنبال علت باشیم
سروش بی وطن، ۱۵ مهر ۱۳۹۵
وزارت اطلاعات به مدیران اعلام کرده است که بین مسئولیت و تابعیت مضاعف و گرین کارت و اقامت یکی را انتخاب کنند.
بعد از رسوایی فرار خاوری، چنین حرکتی معقول و قابل پیش بینی بود.
اما مهمتر این است که بپرسیم چه شد جماعتی از نسل مذهبی و حزباللهی که حتی گرفتن کارت اقامت کشورهای در غربیای که قسم ندارد و مدتدار است، برایشان ننگ محسوب میشد، امروز برخیشان دارند خودشان و بچههایشان را با هزار زحمت و مکافات به غرب میفرستند برای ننگ اخذ تابعیت/پاسپورت؟
یا بگذارید سوال را طور دیگری و از منظر دیگری بپرسم: چه شد از روش پرداخت حقوق رو میزی(1)نقل میکنند اوایل انقلاب در برخی نهادها، هر ماه مبلغی پول روی میز میگذاشتند و افراد هر کدام بر اساس نیازشان هر چقدر لازم داشتند بر میداشتند. پیشنهاد نمیدهم همان شیوه امروز هم اجرا شود (نه عملا امکانش هست و نه شاید صحیح باشد) بلکه اشارهام به روحیات و اهداف و آرمانهای اول انقلاب است و مقایسهاش با الان. رسیدیم به حقوقهای نجومی (و البته به قول دولتیها قانونی!)؟
کار وزارت اطلاعات و این دوستان مثل کار پزشک است که باید برای درمان بیماری اقدامی کند. وظیفهشان را باید انجام بدهند و بنده هم اعتراضی به آن ندارم. اما شاید بشود کاری کرد تا عامل بیماری ریشه کن شود. گاهی میشود دنبال علت رفت به جای اینکه با معلول دست و پنجه نرم کنیم. و معلوم هم نیست با گسترش سریع واگیر اصلا بشود در مواقعی در مقابل ویروسی قوی (مثل همین عطش و حرص گرفتن تابعیت خارجی) کاری از پیش برد.
آقایان علما و جامعهشناسان و سیاستمداران و دلسوزان اهل فن بفرمایند دنبال علت باشند و آن را پیدا کنند و برای آن چارهای بیندیشند. و الا با این روند رو به رشد عطش مهاجرت در بین همه طبقات جامعه (اعم از مذهبی و حزباللهی و غیره) هیچ بعید نیست روزی برسد که از شدت کثرت مدیران دوتابعیتی و یا دارای کارت اقامت/گرین کارت مجبور شوند این قانون را هم لغو کنند.
همانطور که فاجعهی صبح تا ظهر عاشورای محرم سال ۶۱ ه.ق. اتفاقی خلق الساعه نبود بلکه محصول نهایی و معلول چند ده سال انحراف جامعه مسلمین محسوب میشد، مشکل مهاجرتهای کور و حرص و ولع آن هم معلول دهها سال انحراف از مبانی و شعارهای انقلاب است. آقایان علما و بزرگان و صاحبان فهم و کمال بنشینند در ریشههای این قضیه فکر کنند.
از صدر نظام (شخص رهبری) تا بندهی دانشجوی هیچکاره بیندیشیم کجای کار اشتباه کردیم که نسل جدید و مدیران ما اینگونه شدهاند؟ عدم توجه کافی به اخلاق بوده؟ ورود بیمبالات و افراطی روحانیون در امور اجرایی بوده؟ بیظرفیتی و عدم آموزش مدیران بوده؟ دنیا پرستیمان بوده؟ یا…؟
یا اصلا شاید عدهای قائل باشند میشود این تهدید را به فرصت تبدیل کرد و از دل این جمعیت مهاجر برای انقلاب و کشور فرصتی طلایی ایجاد نمود. نمیدانم. اما برای این مطلب هم باز نیاز به تفکر و برنامه ریزی است که فعلا در بین مسئولین عزم و نشانی از آن به چشم نمیآید.
مراجع
1. | ↑ | نقل میکنند اوایل انقلاب در برخی نهادها، هر ماه مبلغی پول روی میز میگذاشتند و افراد هر کدام بر اساس نیازشان هر چقدر لازم داشتند بر میداشتند. پیشنهاد نمیدهم همان شیوه امروز هم اجرا شود (نه عملا امکانش هست و نه شاید صحیح باشد) بلکه اشارهام به روحیات و اهداف و آرمانهای اول انقلاب است و مقایسهاش با الان. |
کلیدواژهها: انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی، جمهوری اسلامی ایران