سیاسی
از مجموعه سوالاتی که پاسخ به آن را دوست نداریم: ما تا چند سال دیگر نفت داریم؟
محمدرضا علوی، ۱۰ بهمن ۱۳۹۴
وقتی پول بدهید همه چیز به شما میدهند. از هواپیما و ماشین و موبایل و همه چیز. اما آخرش مهم است. میشود راهی را رفت که اکثر کشورهای حاشیه خلیج فارس رفتند. کشورهایشان پر است از ماشینهای آنها، خطوط هواییشان هم بهترین هواپیماهای آنها را دارد، فرودگاهها و هتل های آنچنانی، هواپیماهای جنگی و موشک آخرین مدل و…
اما همانها وقتی میآیند دبی و شارجه برای عیاشی در دلشان به ریش اینها میخندند که ببین این بدبختها همه چیزشان از ماست. اگر ما رویمان را آن طرف کنیم تمام این کشور از صدر تا ذیل میخوابد. نمیتوانند یک ماشینش را درست کنند.
رفتند و باز با پژو قرار داد بستند. خودروسازی که حتی یک ماشینش به آمریکا و کانادا نمی رسد و فقط بازار کشور خودش را دارد و افریقا و ایران! یک نفر نپرسید ما حصل حضور حدودا بیست سالهی این خودروساز در کشور چی بود؟ ماشین را دو برابر قیمت میفروختند و وقتی اعتراض میکردیم می گفتند صبر کنید. برای چی؟ میگفتند این بهایی است که باید برای انتقال تکنولوژی داد و ما در گردنه خودروسازی هستیم و باید صبر کرد. گفتیم اگر این بهای دو چندان و این خودروهای ناامن بهای استقلال کشور است از وابستگی غمی نیست. اما وقتی تحریمها شروع شد کاشف به عمل آمد پشت دیوارهای خودروساز ملی مان کارخانه مونتاژ بوده است!
باز میگویم باشد، میخواهید مونتاژ کن باشید، مشکلی نیست اما چرا نمی روید مونتاژ کن تویوتا، هوندا، میتسوبیشی، و فلکس بشوید مثلا؟ یا بی.ام.و و بنز؟ آدم میخواهد نوکری هم بکند برود نوکر آن اربابی بشود که از همه بهتر است نه نوکری خودروساز رده سوم اروپا.
خوشحالیم که قرار است پول بدهیم ایرباس بخریم. گفته اند چند ماهه تحویل می دهیم بهتان! چطور است که سایر کشورها باید حدود ۵ سال در نوبت باشند تا هواپیماهایشان ساخته شود ولی هواپیماهای ما قرار است چند ماهه آماده شود؟! یعنی اینقدر ایرباس برای ما مرام گذاشته یا قرار است آهن قراضه های ته انبارشان را که روی دستشان مانده و آمریکا و کانادا نمی خرد با قیمت نو به ما بچپانند؟
خوب باشد، می گویند از تپولوفهای روس بهترند. بله که بهترند. اما آخرش قرار است چه بشود؟ یعنی ما قرار است تا چند سال دیگر نفت داشته باشیم و بدهیم و آنها در مقابلش به ما ماشین و هواپیما بفروشند؟ ۱۰ سال، ۲۰ سال، ۵۰ سال؟ بعد چه می شود؟ وقتی نفت تمام شد چکار کنیم؟
میگویند ما محکوم به عقب ماندگی فناوری هستیم و نمی توانیم هواپیما و ماشین بسازیم. می گویم چین و کره چه کردند؟ مگر نتوانستیم موشک و سانتیرفیوژ (با تکنولوژی چند دهه پیش) بسازیم؟ اگر شد، پس آیا نمی شود در خودروسازی هم، مثلا، تویوتای ۲۰ سال پیش را بسازیم؟ اگر نمیشود و نمیتوانیم پس دانشگاه داریم برای چه؟ واقعا این همه دکتر در رشته های مختلف مهندسی برای چه فارغ التحصیل می شوند؟ که بروند آمریکا و کانادا و اروپا در شرکت های آنها کار کنند؟ ما تربیت کنیم و پول بدهیم برای آنها نیرو تربیت کنیم؟
نمی دانم. فقط چیزی که می فهمم این است که این ول خرجیها و خریدهای امروز بعد رفع تحریمها، ماه عسلی است که خیلی زود شیرینیش از بین میرود. بله هواپیمای نو سوار شدن کیف دارد، ماشین نو سوار شدن هم کیف دارد. اما این کیف چند سال طول میکشد؟ سال پنجم به بعد که قرار شد قطعه بخریم و تعمیر کنیم چه کنیم؟ البته عدهای میگویند کی مرده و کی زنده؟ بگذار این دوره مردم برای ما سوت و کف بزنند و ما را روی دست بگیرند، تا بخواهد به قسمت تعمیراتش برسد دورهی ما تمام شده و مشکل برای آیندگان است نه ما! ورود آن همه هواپیما از ایرباس و خودرو از پژو یعنی تضمین مالی به آن شرکتها برای حداقل ۱۰-۲۰ سال آینده. خرید قطعات و تعمیرات و … و ما تا چند سال دیگر نفت داریم؟
محمدرضا علوی، ۱۰ بهمن ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی
روزی که منطق عادل الجبیر، جواد ظریف را شکست داد
توحید عزیزی، ۳۰ دی ۱۳۹۴
چندی قبل دکتر جواد ظریف یادداشتی در نیویورک تایمز منتشر کرد با عنوان «افراط گرایی بیپروای عربستان سعودی» و در آن به توصیف سیاستهای خصمانه عربستان علیه ایران و حمایت آن کشور از تروریستهای داعش پرداخته بود.(۱)
در پاسخ به آن یادداشت، عادل الجبیر وزیر امور خارجهی سعودیها، یادداشتی در همان نشریه منتشر کرده است با عنوان: «آیا ایران میتواند تغییر کند؟» و در آن با اشاره به حوادث تروریستی از سال ۱۹۷۹ که ایران متهم به ارتکاب به آنهاست، صدور انقلاب را موجب این حوادث دانسته و احتمال تغییر ایران با توجه به خط مشی و قانون اساسی فعلی را بعید دانسته است. (۲)
شاید ایرانیها و گروهی از سیاستمداران دنیا، بخشهای بسیاری از نوشتهی الجبیر را قبول نداشته باشند، یا حتا بیان آن توسط یکی از سردمداران حکومتی چون حکومت عربستان سعودی را مضحک بیابند؛ در عین حال در نوشتهی الجبیر منطقی وجود دارد، که نباید از چشم مخالفان و منتقدان حکومت عربستان ـ به ویژه در ایران ـ دور بماند؛ الجبیر مینویسد:
«ما (عربستان سعودی) کشوری نیستیم که به عنوان حامی تروریسم (در فهرست وزارت خارجهی آمریکا) ثبت شده باشد؛ اما ایران هست. ما ملتی نیستیم که به خاطر حمایت از تروریسم، تحت تحریمهای بین المللی باشیم؛ اما ایران هست. ما ملتی نیستیم که مسوولانش در فهرست تروریستها ثبت شده باشند، ایران هست.»
در شرایطی که دولت ایران و آقای ظریف به زمین بازی آمریکا/غرب (به اصطلاح بین الملل) وارد شده است و با قواعد آنها بازی میکند، منطق الجبیر سعودی صحیح به نظر میرسد.
ایران و مسوولانش در انواع و اقسام فهرستهای تروریسم و حمایت از تروریسم غرب وجود دارند، و عربستان در آن فهرستها نیست. بنا بر این چه کسی بد است و چه کسی خوب است؟
پس اگر آقای ظریف بخواهد در همین زمین بماند و بر اساس همین قوانین بازی کند، حرکت بعدیش چیست؟ طبیعتا باید از فهرستهای تروریسم غرب خارج شد. در این شرایط، بهانهای موجه برای عربستان – و رقیبانی مانند عربستان – باقی نخواهد ماند.
و حالا باید به این پرسش پاسخ داد که خروج از فهرستهای تروریسم غربی چگونه ممکن است؟ مشخصا قطع حمایت از فلسطین در صدر آنهاست. قطع حمایت از حزب الله لبنان و اعلام آنها به عنوان یک گروه تروریستی نیز بیشک قدم دوم است. سقوط سوریه به دست داعشیان و تشکیل حکومتی بدتر از عربستان سعودی در سوریه و نیمی از عراق نیز قدم بعدی خواهد بود. تحویل مسوولان سیاسی و نظامی و امنیتی به غرب برای حضور در مقابل دادگاه به جرم راهبری عملیات تروریستی نیز در ادامهی راه خواهد آمد. میلیونها و میلیاردها دلار خسارت قربانیان عملیات تروریستی در سراسر جهان از ایران طلبیده خواهد شد و باید پرداخت شود (به ویژه در مورد ماجرای بمبگذاری مرکز یهودیان در آرژانتین). در مورد بحرین و یمن، قضیه سختتر و پیچیدهتر میشود. ایران در عین اینکه در هیچکدام از این کشورها دخالت نظامی ندارد، باید از کار نکرده دست بر دارد و از اقدام مجدد به کاری که نکرده است پرهیز کند!
وقتی ایران تمامی این کارها را کرد، آنگاه از فهرستهای تروریستی خارج میشود و دکتر ظریف میتواند با دست پر در صحنهی بازی وارد شود.
البته الجبیر در آن زمان خواهد نوشت که عربستان رئیس شورای حقوق بشر سازمان بین الملل است در حالی که ایران در اکثر قریب به اتفاق فهرستهای کشورهای ناقض حقوق بشر حضور دارد. و بعد ایران باید برای خروج از آن فهرستها به تکاپور بیفتد، روز از نو و روزی از نو.
مشروبخواری بود که میگفت عجب اشتباهی مرتکب شدیم (مودبانه شده) انقلاب کردیم؛ درود به صداقتش که گفته اند: مستی و راستی!
منابع:
(۱)
Saudi Arabia’s Reckless Extremism http://nyti.ms/1T3VOv8
ترجمه: افراط گرایی بیپروای عربستان سعودی http://bit.ly/1RSJWNw
(۲)
Can Iran Change? http://nyti.ms/1RSJrTL
یادداشت وزیر خارجه عربستان در نیویورک تایمز: ما در خط مقدم مبارزه با تروریسم هستیم/با ایران مقابله میکنیم/ایران به دنبال صدور انقلاب خود است
🔹عادل الجبیر در یادداشتی که در واقع پاسخی به یادداشت اخیر وزیر خارجه ایران در روزنامه نیویورک تایمز است، در همین روزنامه نوشت: جهان برای دیدن نشانههایی از تغییر نظارهگر ایران است و امیدوار است که از یک کشور سرکش انقلابی به یک عضو قابل احترام جامعه بینالملل تبدیل شود.
🔹ایران به جای مقابله با انزوای خودساخته، به دنبال گسترش سیاستهای خطرناک قومیتی و توسعهطلبانه و همچنین حمایت از تروریسم از طریق اتهامزنیهای بیاساس به پادشاهی سعودی است.
🔹درک چرایی تعهد عربستان سعودی و متحدانش به مقابله با توسعهطلبی ایران و پاسخ قدرتمندانه به تجاوزگریهای ایران، حائز اهمیت است.
🔹در ظاهر به نظر میرسد که ایران تغییر کرده است. در عمل هم بخش زیادی از مردم این کشور به دنبال فضای باز و روابط بهتر با همسایگان هستند، اما دولت این کشور این را نمیخواهد.
🔹رفتار ایران از زمان انقلاب ۱۹۷۹ همواره ثابت بوده است. در قانون اساسی این کشور صدور انقلاب به عنوان یک هدف ترسیم شده است.
🔹وزیر خارجه عربستان در ادامه ایران را به حمایت از تروریسم متهم کرده و بار دیگر ادعای دست داشتن ایران در حوادثی چون انفجار پایگاه نیروی دریایی آمریکا در لبنان، برجهای خبر و حادثه میکونوس را مطرح کرده است.
🔹جبیر همچنین ایران را به حمله به اماکن دیپلماتیک و تلاش برای ترور دیپلماتها متهم کرده است.
🔹وی با متهم کردن ایران به تلاش برای رسیدن به هژمونی منطقهای، «متخاصمترین بازیگر» منطقه توصیف کرده است.
🔹وزیر خارجه عربستان ایران را به دروغگویی در مورد تفکرات وهابیت متهم کرده و گفته است که ریاض تفکرات افراطی را اشاعه نمیدهد. او برای این منظور واشنگتن را شاهد خود قرار داده و گفته است که ریاض در لیست حامیان تروریسم واشنگتن نیست، اما ایران هست.
🔹جبیر نوشته است که «عربستان قربانی ترور» و «در خط مقدم مبارزه با تروریسم» است!
🔹وی در پایان نوشته است که ریاض خواستار تغییر و تحول در سیاست خارجی ایران است.
ترجمه مقالهی الجبیر از کانال https://telegram.me/FarsNewsInt
توحید عزیزی، ۳۰ دی ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی
شرمن هنوز به ریش و ژن ایرانیها میخندد
توحید عزیزی، ۱۹ دی ۱۳۹۴
پریشب میزگردی را در برنامهی پر بینندهی چارلی رز میدیدم در مورد روابط عربستان سعودی و ایران. یکی از حاضران این میزگرد، وندی شرمن بود که اخیرا از مسوولیت اجراییش خارج شده است. [اگر ماجرای شرمن و دی.ان.ای ایرانیها را نمیدانید، از اینجا بخوانید: آیا وندی شرمن گفته است: «فریبکاری بخشی از دی.ان.ای [ژن] ایرانیان است»؟ ageOfInheritors.com/?p=966]

تظاهرات ایرانیان علیه توهین وندی شرمن به آنها
شرمن در دقیقه ۲۹ ثانیهی ۳۰ این مباحثه میگوید: «…ایرانیها سانتریفیوژهایشان را … اِ … البته آنها میگویند که «کنار گذاشته اند» [پوزخند] ولی آنها سانتریفیوژهایشان را «دیسمنتل» کرده اند (از بین برده اند)» پوزخندش ظفرمندانه بود؛ طوری که به همهی خندههای جواد ظریف در ایرن دو سال میچربید.
وندی شرمن تنها کسی در میزگرد بود که مدام تاکید میکرد ایران عامل ناامنی و بیثبات کردن منطقه [خاور میانه] است و میخواست یک مقداری از جو ضد عربستانی بحث را به سمت ایران هل بدهد. «ولی نصر» هم در مباحثه بود و خوب صحبت کرد.
یک نکتهی جالب از سخنان شرمن هم این بود که عدم دستیابی ایران به بمب اتم را موجب محدود شدن قدرت و نفوذ ایران میدانست که به نظر من تحلیل کاملا درستی است.
فیلم این مباحثه: http://www.hulu.com/watch/890412
توحید عزیزی، ۱۹ دی ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی
روحیه «خودسری»، میراثدار انقلاب اسلامی
محمدرضا علوی، ۱۴ دی ۱۳۹۴
الف) «خودسر» واژه ای است که اصحاب رسانه و سیاست برای وصف دسته ای از افراد (عمدتا با گرایش ها و علایق حزب اللهی) استفاده می کنند. واژه «خودسر» در فرهنگ لغات معادل صفاتی چون گستاخ، خود رأی و متهور قرار داده شده است. البته آنچه بیشتر مورد نظر اصحاب رسانه و سیاست است معنی ضمنی منفی است که بر این افراد بار می شود: افرادی کله شق و متمرد که بدون هماهنگی با «مسئولین امر» و خارج از «چهارچوب های رسمی» دست به اقداماتی عمدتا خشونت بار می زنند.
ب) دولت و دولت ورزی با منفعت طلبی (فارغ از ارزش گذاری) گره خورده است. دولتمردان وظیفه خود را نه رسیدن به ایده آل ها بلکه تامین مصلحت های روزمره مردم می دانند. در این میان هیچ تفاوتی میان گروه ها و احزاب مختلف نیست فلذا چه خاتمی باشد یا هاشمی یا احمدی نژاد یا روحانی، دولت مردان به دنبال اثبات کارآمدی خود و تامین نیازهای روزانه مردم هستند.
ج) اساس حرکت و انقلاب اسلامی مردم ایران بر مبنای نفی نظام حاکم بر دنیای سیاست جهان مدرن شکل گرفت: نفی هم زمان ایدئولوژی دموکراسی غرب و سوسیالیزم شرق، نفی نظام شاهنشاهی استبدادی، تاکید بر حاکمیت الله و شرع اسلام بر مناسبات مردم و….
برای چیرگی بر تمامی این امور پذیرفته شده و «نُرم» بین المللی نه می شد با «مسئولین امر» حاکم بر امور جهانی هماهنگ شد و نه امکان داشت در داخل «چهارچوب های رسمی» ایدئولوژی ها و ساختارهای پذیرفته شده سیاسی جهان امروز کاری از پیش برد. ذات انقلاب اسلامی در سرکشی بر علیه عرف بین الملل و شکستن ساختارهای جهانی شکل گرفت.
د) فلذاست که باید گفت اساس حرکت انقلاب اسلامی در رابطه با نظام جهانی عملی «خودسرانه» بود. خودسرانه به این معنا که سربازان و مجاهدانی که بار اصلی انقلاب و سپس دفاع مقدس را بر دوش کشیدند هیچ کدام مزدور و بله قربان گوی کسی نبودند. هیچ کدام حقوق بگیر نهاد و سازمانی نبودند که بخواهند از ایشان دستور بگیرند. اتصال مرید و مرادی آنها با مکتبی ساختار شکن به نام قیام امام حسین (ع) شکل گرفته بود و بیعت ایشان نیز با مجتهد مهذب و آگاهی که این حرکت را فرماندهی می کرد.
هـ) همان گونه که حفظ تمامیت ارضی و شرف و ناموس مملکت در طول ۸ سال دفاع مقدس مرهون خون افرادی بود که بدون توجه به منافع دنیوی وارد عرصه شدند، دفع خطر داعش در عراق و سوریه نیز مدیون حضور «خودسرانه» همان نیروها و فرزندان ایشان است. همان گونه که تجربه دفاع مقدس و حوادث اخیر در سوریه و عراق نشان داد «مسئولین امر» نه در این راه قدم میگذارند و نه اصول «چهارچوبهای رسمی» جهان اجازه میدهد چنین کنند؛ نیروهای «خودسر» در این جبهه تنها هستند. در نتیجه بایستی پذیرفت حفظ انقلاب مشروط به حضور و حفظ حیات این گونه خودسری است. خودسری به معنای اقدام غیرتمندانه در مواجهه با حوادث و گوش ندادن به تفکر مزدورانه دولتی. خودسری به معنای بیعت مستقیم با پرچم دار حرکت و نفی مصلحت سنجی های مزورانه صاحبان منافع دنیوی.
و) غرب رکن چهارم دموکراسی را مطبوعات آزاد قرار داده است. مطبوعات به نمایندگی از وجدان مردم و کسانی که حقوق بگیر (مزدور) دولت نیستند بایستی به صورت مداوم عملکرد مسئولین را رصد کنند تا مبادا ایشان در مواجهه با وسوسه های صاحبان زر و زور دست از آرمان های دموکراسی بردارند.
نیروهای خودسر نیز از این جهت که مزدور نیستند بایستی در صحنه انقلاب حفظ شوند. کسانی که بر خلاف مدیران از نفت دولتی ارتزاق نمی کنند و دغدغه حفظ صندلی و میز آنها را به سوی ذبح اصول انقلاب در قدمگاه آمریکا نمی کشاند. رکن چهارم مردم سالاری انقلابی حضور و بقای هوشمندانه همین نیروهایی هستند که ایشان را اغیار «خودسر» مینامند.
ز) بسیار طبیعی است وقتی دولت و دولتمردان خیل عظیمی را با مواجب کنترل میکنند از حضور نیروهایی که نه از ایشان حقوق می گیرند و نه گوش به فرمان ایشان هستند عصبی و خشم آلود شوند. به کار بردن لفظ «خودسر» با آن بار معنایی منفی نیز به همین دلیل است. آرزوی هر دولتی این است که مردم با فرمان سازمان تبلیغات اسلامی به خیابان بیایند و بر اساس شعارهای دیکته شده از سازمان مشتهای خود را گره کنند و در هنگام مقتضی نیز با دستور مسئولین مربوطه شعار «مرگ بر آمریکا» ایشان تبدیل به «آمریکا خوش آمدی» بشود.
ح) و اندکی برای دوستان عزیز و غیرتمند «خودسر»: در عین حفظ استقلال مالی و فکری خود بایستی دقت کرد در دام نیفتاد. خودسری همراه با اطاعت از ولی و کیاست منجر به پیروزی میشود. در حال حاضر تنها نیروی مستقل داخلی که پشت حضرت آقا در مقابل غش دولت در آغوش آمریکا و «مسئولین امر» در ساختار نظم نوین جهانی مقاومت میکند همین شما هستید. مبادا با افتادن در بازی سفارت بهانه ایشان برای سرکوب بیشتر خودتان را تقویت کنید. میدان مبارزه اصلی ما با عربستان و دوستان داخلی اش در سوریه و عراق است نه در تهران و مشهد! میدان مبارزه اصلی ما جهاد علمی و رسانهای است نه انداختن چهارتا سنگ به شیشهی سفارت.
حفظ این روحیه «خودسری» و عدم وابستگی به شرق و غرب و دولت و میز و صندلی نیازمند روحیه ای است که حفظ آن جهاد اکبر می طلبد. اللهم ارزقنا…
پینوشت
ذیل این مطلبی که چند روز پیش نوشتم و در گوگل پلاس منتشر شد (اینجا و اینجا) نظراتی نوشته شده که نشان می دهد مطلب خوب فهمیده نشده است. با عرض پوزش توضیحاتی خدمتتان می فرستم:
۱- اگر کسی وقت و حوصله خواندن با دقت مطالب را ندارند می تواند از آنها عبور کرده و بدون اظهار نظر سکوت کند. این سکوت مسلم بهتر از اظهار نظر شتابزده است.
۲- در جای جای آن مطلب و به خصوص در بند آخر آن مخالفت بنده با آتش زدن و اشغال سفارت عربستان در تهران و کاردار آن کشور در مشهد مشخص و واضح است.
۳- توضیحاتی که در مورد لزوم هوشیاری و پایبندی افراد به امر ولی فقیه در متن آورده بودم به وضوح نشان می دهد بنده با بی قانونی و شعبان بی مخ بازی مخالفم. لزوم تبعیت از ولی فقیه در متن واضح است.
۴- وقتی نویسنده واژه ای را داخل گیومه (یا علامت نقل قول) قرار می دهند می خواهد به خواننده نشان دهد که الف) معنای رایج آن واژه را قبول ندارد و معنایی جدید برای آن متصور است و این واژه را به نقل از ادبیات رایج به کار می برد چون معادلی برای آن وجود ندارد یا ب) قصد تاکید بر روی آن واژه را دارد. بنده واژه خودسر را به دلیل اول داخل گیومه قرار دادم تا خواننده آگاه متوجه این معنا بشود.
۶- حضرت امام خمینی (ره) در بند میم وصیت نامه خود با هوشیاری جلوی استبداد دولتی و انسداد فکری را می گیرند. ایشان با هوش سیاسی خود و درک تاریخی شان از حوادث جهان اسلام می دانستند وقتی پول با قدرت جمع شود بزرگان را هم زمین می زند فلذا بایستی در کنار تمامی دستگاه های نظارتی، نیرویی بیرونی، تک تک آحاد مردم نیز ناظر بر عملکرد دولت و دستگاه ها باشد تا اگر خاطی و ناظر با یکدیگر تبانی کردند و قصد داشتند مصلحت اسلام را پای منافع حزبی و حفظ قدرتشان ذبح کنند، مردم بر علیه ایشان قیام کنند. هدفم از اشاره به جایگاه رسانه ها به عنوان رکن چهارم دموکراسی در غرب و مقایسه آن با نیروهای «خودسر» همین بود.
۷- بنده اگر چه به روش برخورد اخیر این نیروهای غیرتمند انتقاد جدی دارم، اما در عین حال حذف این باقی مانده وجدان های غیور را سرآغاز خلیفه سازی نظام ج.ا. می بینم. همان گونه که در دنیای اهل تسنن به مرور اطاعت از خلیفه جانشین اطاعت از خداوند شد و علمای درباری و مواجب بگیر دولت حکم به اطاعت بدون چون و چرا از اوامر خلیفه را دادند، به همان روش اگر وجدان شیعی در بطن مردم زنده نماند و منبرها و حوزه های علمیه ما استقلال مالی و فکری خود را از دولت حفظ نکنند، نظام ج.ا. هم به سرعت استحاله می شود و بعد چند دهه تبدیل به خلافت عثمانی دومی خواهد شد.
۸- دایره این انتقادات حتی جایگاه شخص ولی فقیه را هم شامل می شود. اگر ما بتوانیم (و بایستی بتوانیم) از نفوذ دشمن و سو استفاده احتمالی عوامل آن جلوگیری کنیم، بایستی انتقادات خود حتی از شخص ولی فقیه را برای بهبود اوضاع به گوش او برسانیم. اگر نیروهای غیور حزب اللهی این وظیفه مهم را انجام ندهند، کار به دست سبزهای کودتاچی و منافقین غرب پرست و آمریکا پرستان مال دوست می افتد.
۹- متاسفانه ما هنوز نتوانسته ایم میان «انتقاد صریح و بعضا تلخ» و «دشمنی» تفاوت قائل شویم. گاه بدترین دشمنی ها با تملق گویی و چاپلوسی و تعریف و تمجید همراه است و عزیزترین دلسوزی ها لحنی گزنده و تلخ دارد. بایستی یاد بگیریم و تمرین کنیم شنیدن سخن تلخ از دوستان نظام بر تملق و چاپلوسی شنیدن از کاسه لیسان بیت المال و مواجب بگیران دولتی (که به طرفه العینی پوست اندازی می کنند و در بزنگاه ها نوکری انگلیس و آمریکا را برمی گزینند) ارجحیت دارد.
۱۰- قدر و ارزش آن جوان هیجان زده و غیرتمند که حاضر است برای آرمان اسلامی اش باتوم بخورد و از دیوار سفارت بالا برود (هر چند این کارش غلط باشد) صد برابر آن مسئول کت و شلواری است که «قانون مندانه» در فلان اداره حقوق می گیرد و منتظر گرفتن ویزای مهاجرت خود و خانواده اش لحظه شماری می کند. همان کسی که اتفاقا در تمامی راه پیمایی ها و نماز جمعه های تشریفاتی و بی خاصیت شرکت «پر شور» دارد تا به جناب رئیسش (که منافقی مثل خودش هست) حضورش در «عرصه های انقلاب» را ثابت کند.
نکته پایانی:
محمدرضا علوی، ۱۴ دی ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی
من به دلقکهای ضد نظام میخندم
توحید عزیزی، ۲۱ آذر ۱۳۹۴
از وقتی به آمریکا آمدم، یکی از تفریحاتم دیدن شبکههای اپوزوسیون است. جدی میگویم! در کنار سریالهای سابق مهران مدیری، مشاهدهی تلوزیونهای لوسآنجلسی و واشنگتنی اپوزیسیون از مفرحترین تفریحاتم هستند.
پس از شکست شورش سال ۱۳۸۸ در ۹ دی ماه همان سال، و فروآمدن قلم به دستان حامی شورش از ادبیات فحش و خون به بیانیههای طلبکارانه، بار دیگر این پرسش پررنگ شد که چرا نظام جمهوری اسلامی و طرفدارانش، به دیالوگهای دو طرفه با مخالفانشان ورود نمیکنند؟ چرا پرسشها و طلبکاری آنان را با باتوم و گاز اشکاور پاسخ میدهند؟ و چراهایی از این دست…
از غلط بودن، مغلطه، و مغالطهی این پرسشها که بگذریم، و با فرض اینکه اصل «ابتدا شنیدن و سپس دهن گشادن» از هر دو سوی دیالوگ پذیرفته شده باشد، لازمهی شروع دیالوگهایی از این دست آن است که طرفین برای یکدیگر حد اقلی از وجاهت را قایل باشند.
طرف شورشی که با تکرار فحشهای مودبانه و نیمه مودبانه و رکیک و مشمئز کننده، ماهها و بلکه سالها نظام و طرفداران نظام را نواخته (و مینوازد) اندک اندک همان فحشهای متوهمانه را به عنوان «واقعیت»های غیر قابل انکار پذیرفته و گاهی که میخواهی دیالوگی آغاز کند، فحشها را ـ نه از روی توهین ـ که به عنوان «فکت» مطرح میکند و باورش (توهمش) این است که وجود حامیان نظام برابر با همان فحشها است ـ که البته در مقام تطبیق، خودشان لایقتر هستند بر آن ناسزاها.
در آن طرف میز گفتگو نیز، حامیان نظام، شورشیان ۸۸ را به چشم دلقکهای با نمکی میبینند که گاهی پا را از گلیم فراتر مینهند و میخواهند از کمدی صامت به سبک استندآپ کمدی وارد شوند.
نظریههایی مانند عروس آذربایجان و داماد لرستان، و جنبشهایی همانند به برق زدن اتو ساعت ۸ و بوق زدن ماشینها ساعت ۹، و کمپینهای چادر سر کردن مردان، وجاهتی برای شورشیان ۸۸ به جا نگذاشته است تا در گفتگوها، جدی انگاشته شوند.
این شرایط غیرتعاملی را نمیتوان از بین برد مگر آنکه هر دو طرف تصمیمهایی جدید و جدی بگیرند. طرف شورشی از ادبیات فحش و توهم فاصله بگیرد و اصل «ابتدا شنیدن/ سپس سخن گفتن» را قبول کند. طرف حامی نظام نیز باید سعی کند که حرکات مضحک و دلقکبازیهای مخالفان و منتقدان را بر سر میز دیالوگ فراموش کرده، و صرفا بر قسمتهای جدی و پرسشها و مطالبات منطقی آنان تمرکز کند.
پینوشت: عنوان مطلب از آهنگ معروف دکتر اصفهانی عاریه گفته شده است:
واسه نونه واسه نونه / تا به کارش تو بخندی / که اگه اینو بدونی / تو به دلقک نمی خندی

از دلقکبازیهای شورشیان سال ۸۸. چادر بر سر کردن مردان برای همدردی با یک شورشی مذکر که برای فرار از دست پلیس، چادر بر سر کرده بود.
توحید عزیزی، ۲۱ آذر ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی
نفوذ و آقازاده سالاری دینی
مردی از جنس یخ، ۲۱ آذر ۱۳۹۴
دکتر عبدالرضا داوری در کانال تلگرامش مطلبی گذاشته بود در مورد سندی که از سفارت آمریکا در باکو درز رفته است (مطلب دکتر داوری را در انتهای این نوشته آورده ام).
جستجو که کردم این سند در ویکی لیکس هم وجود دارد.(1)wikileaks.org/plusd/cables/10BAKU107_a.html این سند به محتوای دیدار آیات خامنه ای و موسوی اردبیلی، در بهمن ۱۳۸۸ می پردازد.
۱. انتشار یک سند در ویکی لیکس تنها به این معنی است که سند واقعی است. یعنی ما با یک سند واقعی ولی محرمانه دولت آمریکا دست پیدا کرده ایم که لو رفته است. اما لزوما صحت را نمی رساند. این قرائن و اعتبار افراد ناقل در سند است که زمینه قضاوت را فراهم می کند.
۲. خبر خود این دیدار محرمانه نبود و همان موقع در رسانه ها بازتاب داشت.(2)shia-news.com/fa/news/16047
۳. همان موقع خبرهای پراکنده از محتوای دیدار هم منتشر شده بود.(3)rahesabz.net/story/9816 و به طرز شگفت انگیز، خبر فوق با سند ویکی لیکس تطابق دارد. انگار که سطر به سطر از روی آن ترجمه شده باشد. در حالی که خبر جرس همان ۶ سال پیش منتشر شده بود. لذا به نظر می رسد که یک سند داخلی در دفتر آیت الله اردبیلی وجود داشته است که به جرس و سفارت آمریکا راه پیدا کرده است و دلیل یک سانی این دو متن، وجود منبع مشترک است.
۴. همان حدود، بنده از طریق یک لینک شخصی هم قریب محتوای فوق را هم شنیدم.
لذا احتمال بالا صحیح است. البته خیلی خبر عجیب و دور از انتظاری نیست اما نکاتی منفی دارد که ذکر خواهد شد. خلاصهی دیدار این است:
آیت الله اردبیلی در این دیدار می گوید که آیت الله خامنه ای باید خود از جناح ها دور نگاه دارد و فوق جناحی باشد. پس شائبه حمایت از جناح ها را باید برطرف کند و از عناصر تندرو جدا باشد. دوم این که افراد سرشناس و برجسته جناح معترض به انتخابات و خانواده های آنها باید از زندان آزاد شوند. در مقابل، آیت الله اردبیلی هم به شخصه به بیت مراجع خواهد رفت تا تاییدیه بر دولت آقای احمدی نژاد بگیرد.
ظاهرا این دیدار نتیجه هم می دهد و مثلا فردای روزی که جرس خبر خود را منتشر کرد، علیرضا بهشتی آزاد می شود.(4)dadsara.ir/Default.aspx?tabid=4058&articleType=ArticleView&articleId=54762
همچنین در لینک فوق ذکر شده است که آقای هاشمی رفسنجانی هم خواهان آزادی برخی متهمین شده است که در مضمون نماز جمعه ایشان هم بیان شد.
به نظر بنده نفس نظرات فوق بد نیست و در چهارچوب اختلاف نظر مشروع، قابل پذیرش است. اما دو نکته منفی وجود دارد.
۱. آیت الله موسوی اردبیلی اگر هم نگرانی از زندانی شدن افراد دارد، این نگرانی نه برای عموم مردم و بچه های جوانی است که از روی احساسات کاری کرده اند و پدر و مادرشان از زندان بودنشان نگران هستند، بلکه برای سران جناح و آقازاده ها است. یعنی این آقازاده ها هستند که مستحق نگرانی هستند و کسی به فکر بچه های مردم نیست. این نوع آقازاده سالاری است که ویران گر است و بنده تنها امیدم به حضرت حجت برای حل آن است. یعنی حتی در رده مرجعیت این تفکر وجود دارد که خون آقازاده ها رنگین تر است. وقتی این دید وجود داشته باشد، خود به خود آقازاده موقعیت برتر پیدا می کنند و فساد می کنند.
۲. کشورهای بیگانه حتی در بیت مراجع تقلید نفوذ دارند. لذا باید مراجع تقلید بیشتر مواظب درز اخبار محرمانه باشند. بسیار اخبار محرمانه است که به مراجع می رسد اما نباید به دست دشمنان برسد اما سهل انگاری باعث می شود با ۱-۲ واسطه به دست دیپلمات های رده اول آمریکایی برسد.
روایتی از “خط نفوذ” در “بیوت مراجع” / دکتر عبدالرضا داوری
چگونه گزارش مذاکرات محرمانه آیت الله العظمی اردبیلی با مقامات عالی رتبه نظام ، به وزارت امور خارجه امریکا راه یافت؟
بر اساس سندی که اخیرا در سایت us embassy cable انتشار یافته ، و از طریق لینک زیر قابل بازیابی است:
http://cables.mrkva.eu/cable.php?id=248955
مشخص شد که در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ و همزمان با اغتشاشات بعد از انتخابات ریاست جمهوری دهم ، مسئول میز ایران در سفارت امریکا در باکو از طریق دو منبع مستقل از هم ، به اخبار محرمانه بیت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی دسترسی داشته است.
بر اساس این سند ، منبع اول، که نام او “محرمانه” قید شده ، یکی از بستگان سببی نزدیک آیت الله موسوی اردبیلی است که اخبار درونی و محرمانه بیت ایشان را به طور همزمان ، هم در اختیار سفارت امریکا در باکو و هم در اختیار سایت جنبش راه سبز(جرس) می گذارد.
در این سند ، منبع دوم سفارت امریکا که در بیت آیت الله العظمی موسوی اردبیلی نفوذ کرده با نام “حجت الاسلام جواد الخوئی” ، اهل نجف معرفی میشود که از طریق ارتباط با پسر آیت الله العظمی موسوی اردبیلی ، به اخبار محرمانه دفتر ایشان دسترسی یافته و این اخبار را به سفارت امریکا در باکو منتقل می کند.
در این گزارش تاکید میشود که دو منبع فوق از هم مستقل بوده و از ارتباط دیگری با سفارت امریکا در باکو بی اطلاعند.
در این سند ، گزارش مفصل این دو منبع از مذاکرات محرمانه آیت الله العظمی موسوی اردبیلی با مقام معظم رهبری در ملاقات خصوصی مورخ ۹ فوریه ۲۰۱۰ (۲۰ بهمن ۱۳۸۸) و مطالب مطرح شده طی این ملاقات در باره درخواست آیت الله موسوی اردبیلی پیرامون آزادی برخی بازداشت شدگان بعد از اغتشاشات ۸۸ و تاکید ایشان بر منزوی ساختن “تندروها” و حامیان دکتر احمدی نژاد، به سفارت امریکا در باکو گزارش شده است.
بر اساس گزارش منابع سفارت امریکا در بیت آیت الله موسوی اردبیلی ، متعاقب این دیدار علیرضا بهشتی،محمدرضا تاجیک و محسن امین زاده از زندان آزاد می شوند.
این منابع از قول آیت الله اردبیلی به سفارت امریکا در باکو خبر داده اند که آیت الله هاشمی رفسنجانی در مورد بازداشت افراد منسوب به برخی خانواده های “الیت” ذی نفوذ در نظام ، اولتیماتوم داده است و سفارت امریکا در باکو نیز تاکید کرده که این خبر از سوی سفارت انگلیس در تهران تایید شده است.
برای آشنایی بیشتر با سیدجواد الخویی ، یکی از منابع خبری دولت امریکا در بیت آیت الله موسوی اردبیلی، به لینک زیر مراجعه فرمایید:
http://iraqcid.org/en/sayyed-jawad-al-khoei/
شایان ذکر است نفوذ منابع متصل به دولت امریکا در بیت آیت الله موسوی اردبیلی در شرایطی رقم خورده که مقام معظم رهبری هم در سخنرانی مورخ ۴ آذر ۹۴ در جمع بسیجیان کشور به ماجرای نفوذ یک مامور دولت انگلیس در بیت یکی از مراجع تقلید مقیم نجف اشاره کرده بودند.
http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=31519
مراجع
مردی از جنس یخ، ۲۱ آذر ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی
غرب یک جغرافیا نیست، یک تفکر مستکبرگرا است
توحید عزیزی، ۱۴ آذر ۱۳۹۴
این منگا (تصویر کارتونی) و تصویر اصلیش را که از روی یک کودک آوارهی سوری کشیده شده است ببینید.(1)http://bbc.in/1Q4Pfs7 در کنار منگا به ژاپنی نوشته شده است: «من یک زندگی امن و تمیز میخواهم، میخواهم غذای لذیذ بخورم، به گردش بروم، لباسهای زیبا بپوشم، و یک زندگی اشرافی داشته باشم… و همهی اینها را از جیب یک نفر دیگر میخواهم هزینه کنم،» و با خط درشت نوشته: «یک فکری دارم، من یک پناهنده مهاجر خواهم شد.»
این منگا بر روی جلد نشریهی ژاپنیسم(2)http://amzn.to/1N0EUtA با عنوان «هیولایی به نام مستضعف» منتشر شده است. نقاش ژاپنی و غربگرای این اثر میگوید: «هنر همینه! یک سری خوششون میاد و یک سری خوششون نمیاد».(3)https://youtu.be/vCDLWc0bu5E
غرب، این استکبار وحشی…
با تشکر از آقای مهدی جوانمرد
مراجع
توحید عزیزی، ۱۴ آذر ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی
غرب، زوفیلی را نیز قانونی خواهد کرد
محمدرضا علوی، ۱۱ آذر ۱۳۹۴
مدتی پیش با بنده خدایی بحث آزادی همجنسبازی در غرب بود. بحث آموزش مسائل جنسی در مدارس و فیلمهایی که نه تنها همجنسبازی را طبیعی جلوه میدهند بلکه به نوعی آن را تبلیغ هم میکنند. کار را به جایی رسانده اند که در مجامع عمومی (مثل دانشگاه) به راحتی میتوانید از کاریکاتورهای موهن به پیامبر اسلام (ص) دفاع کنند، اما کسی جرات ندارد در مورد همجنسبازها، لطیفه یا کنایهای بگوید!
شرم آور است اما چاره ای نیست و باید گفت. در مهدکودکها و مدارس به شدت پیگیر جا انداختن فرهنگ همجنسبازی به کودکان هستند و سعی وافر میکنند این قبیح را طبیعی جلوه بدهند.
به آن بنده خدا میگفتم همین طور اگر پیش برود تا چند سال آینده «حیوان بازی» (زوفیلی) هم قانونی میشود و راه میافتند در خیابان که بله ما آزادیم با حیوانات هم رابطه داشته باشیم و حیوانات نیز از این کار لذت میبرند، پس مشکلی وجود ندارد.
خبر زیر حکایت از نگرانی مدافعان حقوق حیوانات از تجاوز به اسبها در سوئیس دارد! بله اسب!
www.rt.com/news/323867-switzerland-horses-sex-attacks
نگران هم نباید بود، همان طور که برای همجنسبازی دلایل تاریخی و ژنتیکی و بیولوژیکی در آوردند، برای حیوان بازی هم دلیل پیدا خواهند کرد و به آن وجه قانونی و طبیعی خواهند داد.
البته چون همیشه، روشنفکرنمای غربپرست از خود غربی در توجیه و دفاع جلوتر است، باید منتظر باشیم روشنفکرنمایان وطنی پیش از غربیها در دفاع از این مسایل، قلم به دست شوند و کف به دهان آورند.
پینوشت:
۱- نویسنده این مطلب آقای عزیزی نیست و ایشان از سر لطفی که به بنده دارند نوشته ام را باز نشر کرده اند. بنده به دلیل معذوریت عواقب «آزادی بیان» در غرب در هیچ گروه اجتماعی عضویت ندارم و این شد که آقای عزیزی جور نشر مطلبم را کشیده اند.
۲- دوستان و عزیزان صاحب کمال و مجهز به علم کلام (و فلسفه) واقف هستند مطلب بنده نه برهانی است و نه حتی دلیلی بر اثبات امری. خطابی است (اگر جدلی نباشد). در نتیجه عزیزان به دنبال صغری و کبری و حد وسط آشکاری در آن نوشته نباشند. اگر چه نوشته بالکل تهی از استدلال نیست و در ادامه اصولش را خدمت بزرگوارتان عرض می کنم.
سه پیش فرض مطلب بنده:
الف- اساسا مبانی ممنوعیت یا آزادی امری در غرب رای اکثریت جامعه است (بر مبنای دموکراسی). قبیح یا حسن بودن امور از منظر دین یا مکتب یا هر امر دیگری مورد توجه نیست. نسبی بودن اخلاق در غرب و تنها معیار رای اکثریت بر این امر تاکید دارد.
ب- خبر کذایی می گوید که تجاوز جنسی به اسب ها در سوئد در سال های اخیر افزایش یافته است (سه برابر نسبت به ده سال گذشته).
ج- تاریخ معاصر غرب نشان می دهد امری که در زمانی نه چندان دور (حدود ۴ دهه پیش) در اروپا و آمریکا قبیح و غیر قانونی بوده باشد می تواند در کمتر از نیم قرن به امری حسن و مقبول و همه گیر تبدیل شود (به طور مثال هم جنس گرایی یا زندگی زن و مرد با هم و صاحب اولاد شدن خارج از چهارچوبه ازدواج).
حال اگر بخواهیم این را صورت منطقی بدهیم یک همچین ترتیبی خواهیم داشت:
– هر آنچه در غرب مورد قبول و تایید اکثریت باشد لاجرم وجهه قانونی می گیرد.
– رابطه جنسی با حیوانات در غرب به سرعت رو به رشد است و اگر با همین شیب افزایش یابد در آینده به احتمال قریب به یقین اکثریت جامعه آن را انجام می دهند یا اکثریت مخالفتی با آن نخواهند داشت.
– پس در آینده حیوان بازی (زوفیلی) به احتمال زیاد قانونی خواهد شد.
این استدلال اشکالش این است که بر احتمال گسترش و همه گیر شدن زوفیلی قوام یافته و این صغری یقینی نیست فلذا استدلال ناقص است. اما اگر مثال هم جنس بازی را در نظر داشته باشیم این قضیه احتمال وقوعش بالا می رود.
۳- اگر کسی بگوید در هم جنس بازی رضایت دو طرف شرط است و محدوده آزادی در غرب بر اساس زیر پا نگذاشتن آزادی دیگران تعریف شده است و چون در زوفیلی نمی توان رضایت یا عدم رضایت حیوان را سنجید، در این صورت این احتمال که زوفیلی در آینده در غرب قانونی بشود زیر سوال است.
در جواب (جدلی) می توان به مسئله خوردن گوشت حیوانات در غرب اشاره کرد. آیا غربیان آن گاو یا گوسفند یا خوکی را که می کشند و گوشت او را می خورند برای این کار از او اجازه می گیرند؟
اگر گفته شود: گیاهخواران اعتراضشان به همین است و به همین دلیل از خوردن گوشت امتناع می کنند.
جواب می دهم: این حرف شما استدلال بنده را تقویت می کند آنجا که مدعی شدم در غرب رای اکثریت است که اخلاق و باید و نباید را تعیین می کند نه حسن و قبح ذاتی یا عقلی مسئله ای. چون اکنون در غرب اکثریت گوشت خوار هستند، صدای اقلیت گیاهخوار و مخالفان کشتار حیوانات به جایی نمی رسد هر چند گیاهخواران از جهت عقلی استدلالشان تام باشد (یعنی این حرف که شما کشتن حیوان بدون کسب اجازه از وی مخالف اصول آزادی غرب است).
اگر کسی (به صورت جدلی) بگوید در اسلام هم حیوانات را می کشیم و از گوشت آنها استفاده می کنیم در صورتی که نمی توان در مورد رضایت آن حیوان تحقیق کرد.
می گویم: این نشان می دهد چرا اسلام حلال و حرام دارد و گوشتی را که برای غیر خدا کشته شده باشد حرام کرده است (سوره نحل آیه ۱۱۵). توضیح آنکه در آیین حقه اسلام ما حتی مالک نفس و بدن خود نیستیم و اجازه نداریم در آن بدون اذن صاحب اصلی (خداوند متعال) تصرف کنیم چه برسد به جان و بدن دیگر موجودات (اعم از انسان یا حیوان یا گیاه یا جامدات و…). و اگر ما حیوانات محدودی را با شرایط خاص و مطابق دستور شارع (خداوند متعال) ذبح می کنیم این نشان می دهد که ما قائل به این مسئله هستیم و فقط با اجازه صاحب اصلی (خداوند متعال) در ملک او (بدن حیوان) دخل و تصرف می کنیم. و به همین دلیل است که گوشت دو گاو که در کنار یکدیگر و با یک غذا و یک شرایط بزرگ شده باشند یکی را می خوریم و دیگری را حرام می دانیم زیرا اولی با اذن صاحبش (خداوند) و با اطاعت از روش او (ذبح اسلامی) و با شرایطی که شارع تعیین کرده سر بریده ایم و دیگری بدون اذن و اجازه و با روشی غیر شرعی کشته شده است.
از همین دیدگاه می شود فهمید که مثلا چرا نکاح (دائم یا موقت) حلال است و زنا حرام (در صورتی که در هر دو رضایت طرفینی وجود دارد). و از همین جا جواب عده ای که می پرسند میان ازدواج موقت و زنا چه فرقی هست را می شود با یک جمله داد: اولی را خداوند اجازه داده و دومی بدون اذن الهی است.
در پایان برای فهم بهتر حقوق حیوانات از دیدگاه اسلام می توانید به این رساله فقهی مرحوم علامه جعفری (ره) مراجعه کنید: http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=130805
محمدرضا علوی، ۱۱ آذر ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی
«از دام اهریمن با یاد حق رستیم»
نویسنده میهمان، ۰۲ آذر ۱۳۹۴
نوشتهی محمدرضا علوی
در میانه همه هیاهوها و بیانیه های احساسی و شمع روشن کردن ها و بمباران های کشنده و دهشتناک و سر بریدن های کریه و… نبایستی اصول را فراموش کرد. خوشحالی از اینکه روسیه رابطه اش با ما خوب بشود و امروز غرب در حرکتی موقتی کنار ما و در مقابل داعش بایستد نباید ما را غافل کند از این حقیقت که روسیه و غرب همان سگ زرد و شغال های بیست سال پیش هستند.
اشتباه می کنیم اگر اس-۳۰۰ را در ذوق زدگی سلاحی «دوست داشتنی» می نامیم و باز اشتباه می کنیم اگر خوشحالیم روزانه چند صد داعشی با بمب های فرانسه و روسیه پودر می شوند. جنایات داعش و خوارجی بودن آنها را منکر نیستم اما باید دقت کرد بزرگان هم عموم این بیچاره های بد عاقبت را «مسلمانان گمراه» و «فریب خورده» لقب داده اند.
در اوج تنفر و جنگی که علنا به ایران کشیده شده و عصاره های اخلاص و شهادت را یکی یکی از میان جوانان وطن گلچین می کند نبایستی فراموش کرد این ها که جلوی ما ایستاده اند (با همه سیاهی و زشتی شان) مسلمانند و آنها که از سر اجبار موقتا در کنارمان ایستاده اند کافر.
یادمان نرود مولا علی (ع) چه خون جگری خورد و چقدر تلاش کرد خوارج را برگرداند و وقتی تکلیف نبرد و قتال شد در تفاوت میان ایشان و معاویه و دار و دسته اش فرمود: لاَ تَقْتُلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِی، فَلَیْسَ مَنْ طَلَبَ الْحَقَّ فَأَخْطَأَهُ، کَمَنْ طَلَبَ الْبَاطِلَ فَأَدْرَکَهُ یعنی «پس از من با خوارج نجنگید، زیرا کسى که حق را بجوید و به خطا رود (یعنی خوارج)، مانند کسى نیست که خطا را بجوید و آنرا دریابد (یعنی معاویه و دار و دسته اش).
نباید از برجام ها زیاد ذوق زده شد. اگر غرب کافر امروز به روی ما می خندد و بخشی از جهان اسلام به خون ما تشنه شده است باید به حال اسلام و مسلمانان گریست. باید گریست و از این جهل به درگاه الهی شکایت برد که کار ما به جایی رسیده است که باید با همکاری روس و فرانسه کافر فساد داخلی مسلمین را اصلاح کنیم.
خاطره ای نقل شده است(1)shohadayeiran.com/fa/news/47750 از مرحوم سید علی اکبر ابوترابی که آن بزرگوار در طول اسارت وقتی از صلیب سرخ جهانی آمده بودند به این کفار از دست برادران به ظاهر مسلمان عراقی خود حاضر به شکایت نمی شود!
گاه نمی فهمیم و نمی بینیم این بدبخت هایی که دارند زیر بمباران روس و فرانسه پودر می شوند، این خانه ها که دارد ویران می شود، این ها می شد برادران ما باشند، آن خانه ها منزل صفا و دوستی ما می بود اگر جهل در میان مسلمانان تا بدین حد نمی رسید.
حواسمان باشد گول فلان موشک روسیه خائن یا فلان لبخند فرانسه ملعون یا فلان آغوش گرم آمریکای جنایتکار را نخوریم. شعار ما همان شعار و آرمانی است که امام (ره) ما را با آن زنده کرد (هر چند تذکر این مطلب این روزها مایه تمسخر باشد!).
گوش کنید: https://soundcloud.com/ali-h-radwan/3ehtugdnwpz5
مراجع
نویسنده میهمان، ۰۲ آذر ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی
اسلام غربی / اسلام داعشی
نویسنده میهمان، ۲۷ آبان ۱۳۹۴
نوشتهی محمدرضا علوی
حوادث اخیر پاریس نه اولین حمله از این نوع بود و نه آخرین خواهد بود. فضای افکار عمومی غرب هم پس از این حوادث بیش از پیش بر علیه اسلام تحریک شده است. نظراتی که زیر اخبار مربوط به حوادث پاریس در سایت هایی مثل الجزیره یا سی.بی.سی یا آر.تی یا سایر سایت های خبری منتشر شده است نشان از تشدید افکار ضد اسلامی می دهد.
سوال به حق و به جایی که اکثر غیر مسلمانان غربی مطرح می کنند این است:
«تا کی باید سرمان را در برف فرو کنیم و به توجیهات روشنفکران مسلمانی چون طارق رمضان یا حمید دباشی گوش بدهیم؟ چطور می شود گفت اسلام با این اعمال و رفتار هیچ ارتباطی ندارد؟»
یک سال پیش نوشته بودم (1)داعش و طالبان: محصول منطقی اسلام آمریکایی www.ageofinheritors.com/?p=1901 اسلامی که یکی از دلایل گرایش به تفکر افراطی داعشی همین اسلام بی یال و دم و اشکمی است که طارق رمضان ها یا دباشی ها یا سید حسین نصرها پرچمدار و نماینده فکری است در غرب می باشند.
اما بعد یک سال و به وجود آمدن تحولات جدید مشاهده می کنیم غرب بیش از پیش در مواجهه با اسلام و مسلمانان سرگشته و حیران است. راه های زیر برای غربیان باز است:
۱- اعمال جنگ تمام عیار با اسلام و تمامی مسلمانان (چیزی شبیه جنگ های صلیبی): غرب توانایی چنین جسارتی را ندارد هر چند در عمق دلشان آرزوی ریشه کن کردن اسلام و مسلمانان را داشته باشند. دلیلش هم واضح است. گسترش و قدرت اسلام تا عمق کشورهای غربی از جهت عملیاتی چنین امری را مطلقا غیر ممکن کرده است.
۲- ادامه سیاست حمایت از اسلام آمریکایی در مقابل اسلام اصیل: به نظر می رسد متاسفانه غرب همچنان از روی ناچاری چنین سیاستی را دنبال کند. یعنی دفاع منافقانه و مزورانه از آن چیزی که ایشان «اسلام خوب و صلح طلب» می نامند (اسلام امثال طارق رمضان و سید حسین نصر) در مقابل «اسلام بد» (سایر قرائت ها از اسلام: از اسلام ناب محمدی (ص) امام خمینی گرفته تا اسلام داعشی).
۳- پذیرش حقیقت اسلام (قرائت شیعی امام خمینی (ره)) و گردن نهادن به صلحی همراه با احترام متقابل با پیروان این قرائت حقه.
این احتمال اگر چه ناممکن نیست اما در آینده نزدیک بسیار بعید می نماید زیرا پذیرفتن مشروعیت این قرائت از اسلام عواقب سنگینی برای غرب خواهد داشت: اولا ایشان بایستی از زورگویی و تهاجم به بلاد اسلامی دست بردارند و حداقل در عمل از توطئه علیه تشیع (با همکاری سلفی ها و داعشی ها) عقب نشینی کنند؛ ثانیا باید حق دفاع مشروع گروه هایی چون حزب الله لبنان را به رسمیت بشناسند؛ ثالثا بایستی از دخالت در امور اختلافی میان مسلمانان دست بردارند و اجازه دهند اختلافات داخلی مابین مسلمانان حل و فصل شود؛ رابعا بایستی سیاست چپاول منابع کشورهای اسلامی با حمایت از دیکتاتورهای منطقه ای را عوض کنند و اجازه دهند مردم مسلمان خودشان بر سرنوشت خویش حاکم شوند.
متاسفانه چون غرب سرسختانه و مستکبرانه همچنان خواهان اربابی بر جهان است و حتی در عمل هم نمی خواهد پایان دوران اربابی و استعمار را بپذیرد، ایشان چاره ای جز ادامه همان گزینه دوم را ندارند. آن را ادامه خواهند داد و با ادامه آن سیاست قدرت تفکر داعشی در قلب اروپا و آمریکا هم به همان میزان افزایش خواهد یافت. این بازی اینقدر ادامه پیدا خواهد کرد تا سرانجام شاید غرب از سر ناچاری به فکر گزینه سوم بیفتد.
مراجع
نویسنده میهمان، ۲۷ آبان ۱۳۹۴
در گروه: سیاسی